جامع ترین وبلاگ سربازی،کد234دوره 62شهید نامجو

این است پادگان شهید نامجو یا هتل حسن رود دوره ۶۲

جامع ترین وبلاگ سربازی،کد234دوره 62شهید نامجو

این است پادگان شهید نامجو یا هتل حسن رود دوره ۶۲

بازداشت شدن من و پویا سلطانی و هنرنمایی بچه ها

به جیم زدن عادت بدی کرده بودیم یه جورایی بهش اعتیاد پیدا کرده بودیم به طوری که اگه طلا هم پخش میکردند باز منو پویا و حامد جیم میزدیم... 

 

 جیم زدن ما مثل کنه به ما چسبیده بود تا اینکه یه روز برای گرفتن اسلحه نرفتیم با خیال خوش به خوابگاه رفتیم اما از بخت بد ما سرکار سوری فهمید و به ما گفت که بریم اسلحه بگیریم و بیایم میدون صبحگاه برای تمرین رژه اما دیگه  ما به دام اعتیاد جیم افتاده بودیم و کاریش نمیشد کرد بیخیال حرف سرکار سوری شدیم و به جیم زدنمون ادامه دادیم..اما مثل اینکه شانس به ما روی نیاورد و سرکار سوری بعد از تمرین رژه نامه بازداشتیمون رو تقدیم وحید بهادری(منشی)کرد.. دل  من و پویا به همدیگه خوش بود که حداقل در بازداشتگاه (اتاق درجه 2هتل حسن رود) تنها نیستیم.. بچه ها دیگه رقص و پایکوبی شبانه واسشون عادی شده بود و همین بازداشتی بهونه ی جدیدی به به دست بچه ها داد..خلاصه ساعت 7 شب موقع رفتن منو پویا بازداشتگاه شده بود که کل پادگان پر شده بود از ناله ی بچه های خوابگاه 6ودیگر خوابگاه ها.. با جملاتی مثل : 

  

واستون ساندیس میاریم و میایم ملاقاتتون و ... ما رو به طرف بازداشتگاه همراه کردند عجب شبی بود.. منو پویا به همراه وحید بهادری که باید ما رو به بازداشتگاه راهنمایی میکرد به طرف بازداشتگاه راه افتادیم هنوز صدای بچه ها شنیده میشد تا اینکه دم در بازداشتگاه که رسیدیم افسر بازذلشتگاه گفت که بازذاشتگاه پر شده فردا شب بیاین.. با شنیدن این جمله از اینکه دوباره به بچه های خوابگاهمون ملحق میشیم خیلی خوشحال شدیم 

 

.تو را برگشت یکی از بچه ها از پنجره ما رو دید و همه رو خبر کرد وقتی رسیدیم دم در سالن خوابگاه پر شده بود از بچه های ما ...حتی من رو روی دوششون قرار داده بودند و خوشحالی میکردند و با جملاتی مثل : چقدر پیر شدی ،چقدر عوض شدی تو این چند سال ، وصداهای ناله و گریه ما رو به طرف خوابگاه بردند در حال  شادی بودیم که خوابگاه 5با یه گلدون گل و با شعار صل علی محمد پویا و پوریا خوش امد وارد خوابگاه ما شدند (البته جا داره ازشون تشکر کنم) خلاصه یه شب پر خاطره بود ... بعدشم دیگه از بازداشتی خبری نشد و ما این بازداشتگاه هم جیم زدیم...... 

دوستان گلم به زودی اهنگ های سلطان قلبها که مخصوص خوابگاه 6 بود و اهنگ شراره که اکثر خوابگاه ها خونده میشد اما در خوابگاه ما جواد پسندیده ما رو کشته بود با این اهنگ...در این وبلاگ برای تجدید خاطره اپ میشه

موفق و پیروز باشید

 

 

بی تجربه متولد می شویم ، با جرات زندگی می کنیم ، و با حیرت میمیریم ، تنها چیزی که فروغش به خاموشی نمی گراید خاطرات پاک است

نظرات 9 + ارسال نظر
دانشجوی دوره ۶۳ پنج‌شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 05:01 ب.ظ

سلام
دانشجوی دوره 63 هستم
جنلب شهابی پور از نو فرمودند و به بندر عباس تشریف بردند دوبار بیشتر زیارتشان نکردیم اما آدم بد ذاتی بود . الان جناب کاظمی منش فرمانده گر 2 هستند آدم سختگیر اما مودب و متینی هستند . دوره سختی داریم اما تمام فرماندهان واقعا دلسوزند همه . ولی اینو بگم که واسه بعضی آدمای بی خرد همین شهابی پور هم کم بود بخدا

mahmood پنج‌شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 05:18 ب.ظ http://eiml.blogfa.com/

salam
be soorate etfaghi va az google varede weblaget shodam
az inke dasti dar neveshtan dari kheyli khoshhalam
mikhastam ye lotfi bokoni va to weblage man ye nazar bezari
nazare shoma baram moheme
ehsas mikonam dar khosoose aghaye seda ebi va weblage man harf haye ziadi dashte bashi
lotf kon va bekhatere inke to weblaget nazar gozashtam nazare arzeshmandeto be man elam kon
kheyli mamnoon az tavajohet

نیما پنج‌شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 05:51 ب.ظ

ممنون اقا پویا مطلب جالبی بود

نیما پنج‌شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 05:59 ب.ظ

آقای دوره 63 قدراین روزا روبدون رفیق
nimabarani85@yahoo.com

سلام نیما جون ... مرسی از نظرت

MoHseN HoseiNi پنج‌شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 08:39 ب.ظ http://RedStars.mihanblog.com

سلام
من هم یک وبلاگ شخصی دارم
که در مورد مسائل شخصی و کارهای جدیدم مطلب می نویسم
البته نیاز به فلش پلیر ورژن 10 دارید که بتوانید وبلاگم رو کامل و بی نقص ببینید
برای شروع فعالیتم در وب نیاز به حمایت وبلاگ های ایرانی دارم، که من رو لینک کنند و رتبه وبلاگم رو بالا ببرند تا با طرح های ایرانی ام هنر سنتی/مدرن ایران رو به ایرانی های خارج از کشور نمایش بدهم
به همین دلیل این نظر رو به وبلاگتون ارسال کردم تا اگر از وبم خوشتون اومد برای حمایت و پشتیبانی وبم رو لینک کنید
می توانید موافقت یا مخالفتتون رو در قسمت نظرات وبلاگم مطرح کنید
در صورت موفقت لطفاً وبلاگم رو با نام "ستاره های سرخ" و یا با نام انگلیسی RedStars لینک بفرمایید..
همچنین خوشحال می شوم اگر راجع به کارهام نظرتون رو ارسال کنید،..
هر چند مدت یک کار جدید در وبلاگم قرار می دهم که می توانید با دنبال کردن وبلاگم کارهای جدیدم رو مشاهده کنید
با تشکر

مبین جمعه 26 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:20 ب.ظ

سلام
دورۀ آموزشی بهترین دوران سربازی شماست. استفاده کنید، واقعا فراموش نشدنیه ... یه روزی دلتون برای همین جناب تنگ می شه!
جای ما رو هم خالی کنین لطفا... (دانشجوی د 62)

مرسی مبین ... ممنون از نظرت..دلم واست تنگ شده... اوضاع خوب پیش میره؟

الهه موسوی یکشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:12 ب.ظ http://peydapenhan1.blogfa.com

سلام همشهری گرامی . از لطفتون ممنونم . پایدار باشید.

مبین یکشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 03:35 ب.ظ

سلام پوریا
یادش بخیر،انگار دیروز بود مرخصی ساعتی گرفتیم با کیانوش ،مرتضی ،حامد،حماد،حمزه،سعید،پویا،پیام رفتیم بلوار...
منم دلم واست تنگ شده، واسه همۀ بچه ها.
اوضاع خوبه، ملالی نیست جز دوری دوستان...
دلم پیش بچه هاییه که راه دور افتادن، امیدوارم جاشون راحت باشه

سلام من هم دقیقا مثل تو هستم ... موفق و پیروز باشی باز هم منوو همراهی کن

پویا چهارشنبه 14 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:12 ب.ظ

salam be hameye dustan. mibinam ke jametun jame. bachehaye doreye 63 ham ke hastan. kholase jaye man khali bude inja.
dusetun daram
pouya soltani arshade jim doreye 62

از این حامد و کیانوش خبری نیست ... معلوم نیست زنده اند یا مرده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد